شازده رايان

شازده رايان جان تا این لحظه 8 سال و 5 روز سن دارد

و اما اسم ني ني گلي ما....

و اما اسم ني ني گلي ما....

پسمل خوشگلم منو بابايي تصميم گرفتيم اسمتو *** رايان*** (به معني متفکر وانديشمند) بذاريم من خيييييلي اين اسمو دوست دارم چون ميدونم برازنده پسره گلمه و هم اينکه معني خوبي داره
رايان: نگهبان آسمان
رايان درزبان سانسکريت به معني شاهزاده کوچک است درهند قديم به معني داراي قدرت و در خاورميانه قديم به مردان رايان ميگفتند
رايان:بسيارباهوش ،تيزهوش
رايان در ميان اسم هاي انگليسي از ريشه ايرلندي وبه معني" شاه " است ودرانگليس به معني دري از درهاي بهشت است و درلبنان نام يک گل است.
تاریخ : 10 بهمن 1394 - 07:24 | توسط : مامان فهيم | بازدید : 1901 | موضوع : فتو بلاگ | نظر بدهید

28 هفته

28 هفته

سلام وروجکم ،خيييييييييلي شيطون شدي حسابي لگدبارونم ميکني معلومه برا اومدن عجله داري نسبت به صدا ونوازشم عکس العمل نشون ميدي الهي فدات بشم کي ميشه بياي بغلم تا تورو محکم توآغوشم بگيرم
امروز رفتم سونوگرافي از ساعت 11صبح تو نوبت نشستم تا 3بعدازظهر حسابي خسته شدم ميدونم توهم خيلي اذيت شدي منو ببخش ماماني ،خانم دکتر يه کم عنق بود نتونستم خوب ببينمت خواستم جنسيت تو مطمئن شم که فردا با مامان جون بريم خريد سيسموني ،خانم دکتر گفت جنسيتش مشخص نيست نميدونم چرا (وزنت 1110 گرم بود) ،فکرکنم پاهات جفت بود که دکتر نتونست تشخيص بده به هرحال منو مامان جون فردا ميريم برا گنجشک کوچولومون خريد سيسموني
چند شب پيش عروسي بوديم تا عمه فاطي و عمه عاطي منو ديدن بغلم کردن وگفتن شکمت قلمبه شده کلي نازت کردن ،همه نگاهها سمت من بود به حرکات و راه رفتنم ميخنديدن انگار تا حالا زن حامله نديدن خخخخخ بابا مهدي هم تنهايي ميرقصيد من نميتوستم باهاش برقصم يه جا نشسته بودم بابايي هم ازدور نگام ميکرد وميخنديد ،هنوز نيومده پيش همه عززززززيزي وروجکم
شبا خوابيدن برام سخت شده از الان بي خوابي هام شروع شده ولي همه اينها رو به جون ميخرم تاجيگرگوشه م بياد بغلم ،ويارم هم خيييييلي اذيتم کرد تا پنج ماهگي، ولي الان کمتر شده ،اوضاع معدمم که داغووووونه ،وقتي به پشت سرم نگاه ميکنم ميگم چه زود گذشت با وجود اون همه سختي ولي شيرين بود وبارداري خوبي داشتم خداروشکر
عااااااااااااشقتم:-X
تاریخ : 14 دی 1394 - 23:36 | توسط : مامان فهيم | بازدید : 826 | موضوع : فتو بلاگ | نظر بدهید

حس زيباي مادرشدن

درست زماني که بين همه اگرها وبايدها وچون وچراها مصمم ميشوي بنشيني برسر سجاده مهرش واز خدا نام مادر را التماس کني، آن زمان است که خدا نعمتش را...منتش را.... بر سرت تمام کند ونام زيباي مادر را برازنده باقي اسمت کند قصه تنهايي روزهاي زندگيت تمام ميشود. يکي مي آيد که تو به لطف بودنش بهترين حس ها را تجربه ميکني وبه ضمانتش وام مادرانه ميگيري.... به همين تسهيل بي بديل ،خودت به ميل خودت ، خود را از دفتر اولويت ها داوطلبانه خط ميزني ويک نفر را مادرانگي ميکني تا انتهاي زندگي.... درست مثل مادرت يادم بماند که همه اينها خستگي دارد ....نگراني دارد... از خودگذشتگي دارد... اين حذف خودها درخيلي جاهاي زندگي سخت است...گاهي درد دارد...يادم باشد تصميمي که گرفتم تصميم کبري است وخيلي بزرگ.... اما به همه مادرانگي مي ارزد.


تاریخ : 23 آذر 1394 - 20:05 | توسط : مامان فهيم | بازدید : 1843 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

پسمل خوش قدم ما

سلام گنجشک کوچولو قربونت برم که اينقدر خوش قدمي ، ماه قبل دهم ابان وقتي جنسيتت رو فهميديم همون شب تعاوني اسممون افتاد و امشب يعني ده آذر خونه رو با دايي وحيد معامله کرديم خييييلي خوشحالم حالا هم ميخوام کم کم اتاقتو رديف کنم بايد پرده و فرش رو جمع کنم و همرنگ سيسمونيت بگيرم تو لايق بهترين هايي ميخوام برا گل پسرم سنگ تموم بذارم ،نفسمي وروجک :-X
تاریخ : 11 آذر 1394 - 23:37 | توسط : مامان فهيم | بازدید : 935 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

دلنوشته

دلنوشته

نازنين پسرم
همين که تورا دارم، بهترين هديه ي دنيا را دارم
ديگر دربين ستاره ها به دنبال درخشان ترين ستاره نيستم
درميان گل ها به دنبال زيباترين گل نيستم
تو کهکشاني هستي از پرنورترين ستاره ها...
مادرشدن عبور از سخت ترين امتحان خداوند براي من بود .تو اين مسير گاهي ناشکري کردم وهرازگاهي شکري.
خداوندا کمکم کن که درادامه مسير سربلند باشم هم پيش تو وهم پيش زيباترين هديه اي که به من بخشيدي.
تاریخ : 06 آذر 1394 - 01:16 | توسط : مامان فهيم | بازدید : 1715 | موضوع : فتو بلاگ | نظر بدهید

هفته نوزده(تعيين جنسيت)

هفته نوزده(تعيين جنسيت)

هوراااااااااااااااا ني نيم يه گل پسره
امروز رفتم سونو چندساعت منتظر موندم تا نوبتم بشه تواين فاصله زيارت عاشورا و دعاي توسل خوندم تا ني نيم سالم باشه بالاخره نوبتم شد خيلي هيجان زده بودم تا جنسيت وروجکمو بدونم آقاي دکتر داشت وزن و ساير اطلاعات وميخوند تا اون خانمي که کناردستش بود يادداشت کنه من چشم دوخته بودم به دهن دکتر تاببينم جنسيتت وميگه يا نه منم صبرم تموم شده بود گفتم خواهشا جنسيت ني نيمو بگين يه کم مکث کرد و گفت ني نيت يه گل پسره وااااي فدات بشم ماماني چه لحظه نابي بود وقتي رو مانيتور دست وپا زدنت رو ميديدم دلم ميخواست بال دربيارم از خدا خواستم دل همه منتظرا رو شاد کنه براي خاله بهار و خاله زهره وخاله نارين خيلي دعا کردم از ته قلبم خواستم به زودي زود اين لحظه رو تجربه کنن
تاریخ : 10 آبان 1394 - 20:06 | توسط : مامان فهيم | بازدید : 832 | موضوع : فتو بلاگ | 4 نظر

سومين سالگرد ازدواجمون

سومين سالگرد ازدواجمون

ﻫﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﺷﻮﻕ ﺩﯾﺪﻧﺖ ﭼﺸﻢ ﻣﯿﮕﺸﺎﯾﻢ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻌﺒﻮﺩ ﺯﺍﻧﻮ ﺑﺰﻧﻢ ﻭ ﺳﺠﺪﻩ ﺷﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﺗﻮﯾﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ
ﻫﯿﭻ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﻬﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﯾﮏ ﻫﻤﺴﻔﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻘﯿﻪ ﻋﻤﺮ ﻧﯿﺴﺖ
ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻭ ﻫﻤﺴﻔﺮ ﺩﺍﺋﻤﯽ ﻣﻦ،
ﺳﺎﻟﺮﻭﺯ ﺁﻏﺎﺯ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﺒﺎﺭﮎ
اين آخرين سالگرد ازدواج زندگي دونفره مونه سال ديگه گنجشک کوچولومون کنارمونه اي جوووووونم بوس
تاریخ : 03 آبان 1394 - 05:02 | توسط : مامان فهيم | بازدید : 771 | موضوع : فتو بلاگ | نظر بدهید

هفته شانزده(غربالگري مرحله دوم)

هفته شانزده(غربالگري مرحله دوم)

سلام نفسممممم
چند روزه تکونات بيشتر شده معلومه حسابي شيطوووني عسلم الهي فدات بشم هرشب تا بابايي دستشو ميذاره رو شکمم تو وول ميخوري وخودتو برامون لوووس ميکني ما هم قربون صدقّت ميريم
امروز رفتم دکتر تا برام آزمايش غربالگري بنويسه يهو تو مطب خاله الهام وديدم اونم اومده بود چکاپ ،بهم گفت تو ني نيت پسره من مطمئنم منم خنديدم گفتم فقط سالم باشه برام يه دنياست بعد کلي منتظرموندن نوبتم شد خانم دکتر گفت دراز بکش تا صداي قلبشو چک کنم منم ذوق زده سريع رفتم رو تخت براي اولين بار بود که ميخواستم صداي تاپ تاپ قلب جيگرگوشه مو بشنوم واااااي چه تند تند قلبت ميزد گنجشک کوچولوي من
فرداصبح با بابايي رفتيم ازمايشگاه تا از سلامت بودنت مطمئن شيم خوشبختانه همه چيز خوب بود .خداجونم شکرت
تاریخ : 26 مهر 1394 - 01:56 | توسط : مامان فهيم | بازدید : 809 | موضوع : فتو بلاگ | 2 نظر

هفته دوازده سونو ان تي

هفته دوازده سونو ان تي

سلام وروجک مامان ،امروز من با خاله حميده دوتايي رفتيم سونو چون استرس داشتم و نگران سلامتيت بودم خاله باهام اومده باهم فقط ذکرميگفتيم تا سالم باشي دل تو دلم نبود تا ببينمت بالاخره بعد کلي منتظر بودن اسممو صدا زدن قلبم به تاپ تاپ افتاده بود رو تخت درازکشيدم چشمم به مانيتور بود تا ببينمت چون مانيتور بالاسرم بود اقاي دکتر گفت کج ميکنم تا ني ني تو ببيني صفحه شو زووووم کرد آخ فداي حرکت دست وپات بشم من چشام پر اشک شده بود باورم نميشد چقد آرزوي اين لحظه رو داشتم خداروشکر دکتر گفت همه چي نرماله اما يادم رفته بود جنسيتت رو بپرسم اميدوارم هرچه هستي صحيح وسالم بياي بغلم بوووووس يه دنيا
تاریخ : 26 شهریور 1394 - 02:30 | توسط : مامان فهيم | بازدید : 782 | موضوع : فتو بلاگ | نظر بدهید